جمعه گذشته به نمایشگاه کتاب رفتیم تا بازدیدی از تازه های نشر داشته باشیم و کتابهای مورد نیازمون رو بخریم . برای پیدا کردن کتابهای مورد نظر به سالن ... ببخشید سوله کتابهای دانشگاهی سر زدیم . خدا می دونه چقدر بد و بی نظم و عاری از هرگونه برنامه ریزی و زیبایی بود از نبودن جایگاهی برای نشستن و رفع خستگی بازدید کننده ها گرفته تا بی نظمی در چیدمان غرفه ها و غرفه سازی ها و ترتیب قرار گرفتن غرفه های انتشارات های مختلف در هر راهرویی همگی باعث می شد تا انگیزه قوی برای هر بازدید کننده ای ایجاد کنه که سال دیگه به هیچ قیمتی پاشو اونجا نذاره .
چیزی که اونجا بیشتر از همه توجه منو به خودش جلب کرد این بود که از اونجایی که توی نمایشگاه فکر همه چیز رو کرده بودند، یکی از غرفه ها که به دکه سیگار فروشی شبیه تر بود ، دستگاه
عابر بانک یکی از بانک ها رو گذاشته بودند تا بازدید کننده ها بتونن از اونجا پول مورد نیاز خودشونو برای خرید کتاب برداشت کنند اما افسوس که اصلاً کسی نمی تونست کتاب مورد نظرش رو پیدا بکنه که بخواد اونو بخره . خلاصه ما هم مثل خیلی از بازدید کننده های دیگه ، دست از پا دراز تر با جیب پر از پول و دست خالی از کتاب برگشتیم .